صبح ساعت رو که دیدم داره زنگ میخوره دیدم ششه..زمانیکه دقیقاً باید سر خیابون می بودم..
صداش رو خوابوندم و وقتی بیدار بودم 6:30
هیچی دیگه مجبور شدم داداش و آقاجون و همه رو بیدار کردم که ایها الناس خواب موندم ماشین بهم برسونیم که برم..
الانم منتظر حضرت رئیس که تشریف بیاره و فیلم رو اوکی بده بریم یه 80 تا از روش بزنیم..