توی قرعه کشی امروز برای مشهد الرضا هم برای بار شوم شانس نیاوردم و قرعه نیفتاد..
توی قرعه کشی امروز برای مشهد الرضا هم برای بار شوم شانس نیاوردم و قرعه نیفتاد..
توی فید یک پزشک بود که خوندم ثبت نام در بیان بدون دعوتنامه شده تازه یاد اینجا افتادم :)
از ترم قبل تا الان اتفاقات زیادی افتاده که میشد ثبتش کرد و نشده
باشد که پر توان تر شوم
5 دقیقه از سرجلسه نگذشته بود که بلندمون کردن و فرمودن شما حذفی..غیبت3/16
خود استاد فرمود و نشانمان کردو آموزشهی محترم اومد برگه ها رو گرفت..
صورتجلسه شده و ..صبح تا حالا درگیرشیم..بدجور رفت رو مخمون استاد خوبی بود اما آموزش بدی داریم..رئیس دانشگاه هم رفتیم پیششش اما هر چی که استاد بخواهد اما انگار در مذاکرات انجام شده اخیر انگار قرار شده برگه امتحانی رو ببرن بدن به استاد..من دو تا سوالش رو نوشته بودم
عصریه هم باس بریم استاد درس بعدی رو ببینیم که دوباره همچین بلایی لااقل سرمون نیاد ..
اولین امتحان رو زدیم تو گوشش بعد اون همه زنگ زدن به استاد و دنبال جزوه رفتن یه روز قبل امتحان و هماهنگی با آموزش و بالاخره واریز پول البته بعد از امتحان!
باشد که دانشجو بمانیم..البته استاده محترمه تهدید فرمودند که حتی یک نمره هم بهتون نمیدم..هرچی تو کاغذ نوشتید..
یا خدا..شنیده بودم اما ندیده بودم.. یه اصفهانی بهم زنگ بزنه و برام پیامک بخونه..[شکلک از مخ تو دیوار]
صبح ساعت رو که دیدم داره زنگ میخوره دیدم ششه..زمانیکه دقیقاً باید سر خیابون می بودم..
صداش رو خوابوندم و وقتی بیدار بودم 6:30
هیچی دیگه مجبور شدم داداش و آقاجون و همه رو بیدار کردم که ایها الناس خواب موندم ماشین بهم برسونیم که برم..
الانم منتظر حضرت رئیس که تشریف بیاره و فیلم رو اوکی بده بریم یه 80 تا از روش بزنیم..
اولین برف زمستانی پس از روزها سوز و سرمای طاقت فرسا باریدن گرفت و داره همه جا رو سپید پوش میکنه :)
یه هفته اس فرش رو لوله کردیم گذاشتیم پشت در تا قالیشویی تشریف بیاره ببره بشوره..باس التماسشون کرد..شکما سیر شده انگار